اثر بزرگ افلاطون درباره فلسفه سیاسی عنوانی مضاعف دارد: جمهور یا رساله مربوط به عدالت. در اینکه آیا افلاطون شخصا این عنوان مضاعف را برگزیده است یا اینکه کسی دیگر این کار را کرده است اظهار نظر قطعی ممکن نیست و چندان اهمیتی هم ندارد، چونکه عناوین منتخب از هر حیث با محتویات کتاب متناسبند و نحوه مطالبی را که در این رساله مورد بحث قرار گرفته به خوبی میرسانند. ولی درباره هر کدام از این دو اسم که عنوان رساله افلاطون را تشکیل میدهند توضیحی مختصر لازم است تا خواننده بتواند مفهوم يوناني آن را درك كند.
افلاطون براي بیان افکار خود وسیله مکالمه را ابداع کرد ـ وسیلهاي که هدف زیبایی را با مقتضیات حقیقت آشتی میداد. مسلما تا آن زمان فلسفه در ظواهر بدان درخشندگی و تابناکی جلوه نکرده بود و از آن به بعد نیز بتحقیق کسی ظهور فلسفه را بدان شکوه و جلال ندیده است. تابندگی و نکات برجسته و جوش و خروش سبک افلاطون حتی در ترجمه به زبانهای دیگر نیز قابل درک است. شلی، یکی از ستایشگران افلاطون، میگوید: «افلاطون اتحاد نادر منطقی فشرده و دقیق را با هیجان الهام انگیز شعر به ما عرضه میکند. این دو معني بر اثر درخشندگی و هماهنگی عصر او در جریان مقاومت ناپذیری از تأثرات موسیقی به هم میآمیزد و به سرعت دونده تیز پا اثبات و اقناع را همراه میآورد.» بیهوده نبود که فیلسوف جوان کار خود را مانند یک درام نویس آغاز کرده بود
افلاطون احتمالا 427 سال پیش از میلاد مسیح در آتن بدنیا آمد. تولد او مصادف با دورانی بود که یونان باستان به اوج عظمت خود رسیده و شاید اندکی هم از قله عظمت گذشته در نشیب انحطاط افتاده بود. فراخنای ارضی یونان در آن تاریخ خیلی وسیعتر از سرزمینی بود که در داخل مرزهای یونان امروز قرار گرفته است. قلمرو یونان قدیم قسمت اعظم مناطقی را که در کرانههای کنونی مدیترانه و دریای سیاه واقع است در بر میگرفت و وسعت ارضی آن از آسیای صغیر تا مارسی و از خاک مصر تا دهانه دانوب گسترش مییافت.
به آرامي آغاز به مردن ميكني
اگر سفر نكني،
اگر كتابي نخواني،
اگر به اصوات زندگي گوش ندهي،
اگر از خودت قدرداني نكني.
چوپاني گله را به صحرا برد به درخت گردوي تنومندي رسيد. از آن بالا رفت و به چيدن گردو مشغول شد كه ناگهان گردباد سختي در گرفت، خواست فرود آيد، ترسيد. باد شاخه اي را كه چوپان روي آن بود به اين طرف و آن طرف مي برد.